سیلواناسیلوانا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

سیلوانا(دختر بهشتی )

آماده کردن ساک بیمارستان سیلوانا جون

روز جمعه پدر جون لباسهایی رو که قراره برای اولین بار تن دختر نازم بپوشیم رو با دست و پودر صابون فیروز شست و منم با چه ذوقی روی بند رخت پهن کردم تا خشک بشن . الهی مامان قربون این لباسهای سایز صفرت بشه عزیزم اینقدر پدر جون با اشتیاق و ذوق این لباسها رو میشست  و آبکشی می کرد که نگو و نپرس. دیشب پدر جون همه رو اتو کرد و گذاشت توی ساک بیمارستانت عزیز مامان که تن مثل برگ گلت رو با این لباسها بپوشیم تا خدایی نکرده سرما نخوری . من خیلی نگرانم برای اینکه می ترسم شما توی بیمارستان سرما بخوری ولی عزیز جون میگه حتما اتاق زایمان یا اتاق عمل رو هم اینقدر گرم می کنن که نی نی سرما نخوره . امیدوارم همینطوری باشه . عزیزم من...
28 آبان 1391

هفته سی و هفتم

سلام سیلوانا جون، سلام دختر نازم، سلام عزیز دلم دختر قشنگم دیگه داریم به روز دیدار نزدیک و نزدیک تر می شیم هفته   هم به پایان رسید و به سلامتی وارد هفته   شدیم و من و پدر جون از اینکه فقط چند هفته به دیدارمون مونده خیلی خوشحالیم و اما تغییرات شما در این هفته : در این هفته جنین سی و هفت هفته است. عرض سر و شکم جنین به طور تفریبی به یک اندازه است. موهای جنینی به طور کامل از بین رفته اند، اگر چه در هنگام تولد مقداری از آن در چروکهای پوست دیده می شود. جنین تا حدی که جا داشته باشد تکان می خورد و شکم مادر بالا و پایین می رود. ...
28 آبان 1391

هفته سی و ششم

عزیزم، دخترم، سیلوانا جان یک هفته دیگر هم گذشت و یک هفته دیگر به دیدارمون نزدیک تر می شیم هفته                 واین باعث خوشحالی همه افرادی هست که منتظرن روی ماه شما رو ببینن. خاله مریم، خاله زهرا، عزیزجون, دائی مهدی و صد البته من و پدر جون که دیگه طاقت نداریم و این انتظار برامون با دلتنگی همراه هست. و اما تغییرات شما جیگر طلای مامان که مثل مروارید درون صدف می مونی . در این هفته جنین سی و شش هفته ای شده است. جنین حالا می تواند محکمتر یک چیز را با دست بگیرد و به نور و صدا واکنش نشان می دهد. بدن جنین گرد و چاق است. به طور معمول سر جنین به سمت پایین اس...
21 آبان 1391

جشن سیسمونی و عکسهای سیسمونی

سلام عزیزم، سلام دختر مامان روز جمعه جشن سیسمونی برات گرفته بودم که خیلی هم خوب بود و خوش گذشت، فقط جای خودت به صورت فیزیکی خالی بود که اون رو هم با شیطونیهایی که توی شکم بنده صورت می دادید و می شد به وضوح دید، تقریبا پر شده بود. و اما عکسهای سیسمونی شما دختر ناز خودم سیلوانا جان     بقیه عکسها در ادامه مطالب     عزیز مامان امیدوارم به سلامتی بیایی توی بغلم و از همه این وسایل به شادی استفاده کنی. ...
21 آبان 1391

کارت دعوت جشن سیسمونی + اسم نی نی

سلام جیگر طلای مامان من به همراه پدر جون روز عید غدیر این کارت دعوت ها رو از طرف شما مروارید درون صدف مامان بردیم و دادیم به فامیل تا برای جشن سیسمونی شما تشریف بیارن. عزیزم همه خیلی استقبال کردن و خیلی از سلیقت خوششون اومده بود مخصوصا از اسمی که من برات انتخاب کرده بودم یعنی همون سیلوانا می دونی که معنی اسمت چیه : اسمت قشنگت یعنی دختر بهشتی       ...
16 آبان 1391

هفته سی و پنجم

سلام دختر مامان، سلام عزیزم مامان، سلام دوردونه مامان هفته سی و چهارم هم یه سلامتی پشت سر گذاشتیم و وارد هفته سی و پنجم شدیم عزیزم، آخرهای هفته گذشته یه اتفاقات خوبی افتاد که در پست بعدی برات می نوسیم عزیزم. توی هفته سی و چهارم شما خیلی به قول پدر جون خانم تر شدی  و با مامان خیلی راه اومدی و مامان رو اذیت نمی کردی الهی مامان قربون اون خانمیات بشه عزیز دلم و اما تغییرات شما خانم خودم در این هفته: در این هفته جنین سی و پنج هفته ای است. حالا همه چیز رشد و نمو پیدا کرده و در این هفته های آخر تنها کاملتر می شود. جنین کم کم برای به دنیا آمدن آماده است. اگر در این هفته جنین به دنیا بیاید دیگر آن را جنین قبل از وقت متولد شده ن...
14 آبان 1391

از خاطرات بیمارستان

روز جمعه حدود ساعت 5/5 بیدار شدم و بعد خوندن نماز رفتم حموم و یه دوش گرفتم و همسری هم موهامو برام سشوار کشید و لباسهایی رو هم که نیاز داشتم برداشتم و همچنین کتابهام رو و صد البته لب تابمو که اگه اون نبود نمی دونم چطوری می تونستم محیط بیمارستان رو تحمل کنم . حدود ساعت 45/7 صبح بیمارستان بودیم تا نامه از بیمه SOS برای بیمارستان فاکس بشه و کارهای پذیرش صورت بگیره ساعت حدود 10/8 شده بود و من به همراه کمک بهیار رفتم بخش بستری 3. یه اتاق دو تخته گرفتم، یه خانم هم اتاق من بود که برای کاشت جنین اومده بود بیمارستان. خانم خوبی بود و خیلی هم درد داشت. من ناشتا بودم برام لباس بیمارستان آوردن البته با رنگ صورتی که چند تا چین هم که دور یقش ی...
8 آبان 1391

هفته سی و چهارم

سلام گل من، سلام دختر مامان، سلام عزیزم با توجه به اینکه روزهای آخر هفته سی و سوم رو توی بیمارستان بودیم ولی امروز که روز اول از هفته  هست رو، خدا رو شکر که حالمون خوبه و اومدیم سر کار. و اما تغییرات شما در این هفته: در این هفته جنین سی و چهار هفته است. جفت که زمانی وزنش از خود جنین بیشتر بود، حالا یک هفتم وزن جنین را دارد. دستگاه گوارش و دل و روده ها هنوز کامل نیستند و در واقع وقتی که بچه به سن سه تا چهار سال برسد کامل می شوند. حالا 15 درصد از وزن جنین چربی است. با آن که در بدن جنین چربی وجود دارد باز هم پوست صورتی رنگ است. این به آن دلیل است که رگها بسیار به پوست نزدیک هستند. چروکهای روی پوست در زانوها، مچها و گردن...
8 آبان 1391

بستری شدن در بیمارستان

دیروز من و نی نی رفتیم برای چکاپ از این ماه باید هر دوهفته یک بار بریم برای چکاپ و جواب آزمایش قند خون را نشون خانم دکتر دادیم و ایشون تشخیص دادن از روز جمعه 5/7/91 من باید بیمارستان بستری بشم تا قند خون من رو تحت کنترل داشته باشن و تا روز شنبه هم باید اونجا بمونم . همسری خیلی ناراحت و نگرانه و همش حال من رو میپرسه من هم می گم حالم خوبه ولی ایشون فکر می کنه من دارم دلداریش می دم . خودم هم یه خورده نگرانم چون اگه اون جوابی رو که می خواد از این تحت کنترل قراردادن قند خونم نگیرن باید انسولین مصرف کنم من از انسولین مصرف کردن نگران شدم . به همسری گفتم به هیچ کس نگه که باعث نگرانی بشه، میگه من موقعی که شما توی بیمارستان هستید چک...
3 آبان 1391
1